از جمله روش هاي درماني در حيطه توانبخشي و فيزيوتراپي الكترومگنتيك تراپي است. اين شيوه درماني بر اين اساس استوار است كه همه چيز در ماهيت الكتريكي هستند. با توجه به اينكه غشاي سلول و تمام عناصر داخل سلول داراي بــار الكتـريكـي و مغنـاطيسـي هستنـد.

بـدن انسان از تعداد زيادي سلول تشكيل شده است كه فعاليت الكتريكي دارند. اين سلول ها پتانسيل پايه دارند كه براي متابوليسم زمان سلولي لازم است. ميدان مغناطيسي به همه سلول ها در هر عمقي از بدن به صورت همزمان نفوذ مي كند. بنابراين با اين روش امكان درمان مؤثر پاتولوژي هاي عمقي كه با روش هاي ديگر به طور مستقيم امكان پذير نبود ميسر مي شود.

اثرات كلي مگنت تراپي

1.اثرات التيامي يا بازسازي در بافت هاي استخوان
2.اثر ضد التهاب
3.اثرات ضد درد
4.اتساع عروق و افزايش خون رساني و اكسيژن رساني به بافت ها
5.اثرات ضد ادم
6.اثرات بازسازي بافتي در بافت نرم و بافت عصبي (Neural Regeneration)
7.اثر شل كنندگي در گرفتگي عضلات

در مگنتو تراپي از سه ميدان مثبت، منفي و پالسي استفاده مي شود. مگنتوتراپي يك روش درماني بي خطر و غير تهاجمي است كه مورد منع خاصي ندارد.در مگنتوتراپي پارامتر هاي زير مؤثرند:
-‌فركانس امواج
-‌شدت يا بلندي امواج
‌-مدت زمان
‌-جهت امواج

تأثير مگنتوتراپي بر استخوان

يكي از موارد استفاده از مگنتوتراپي تأثير آن بر جوش خوردن شكستگي استخوان است. بافت استخواني تا سن 35 سالگي تشكيل شده و پس از آن توده استخواني كم كم شروع به كاهش مي كند. عوامل تغذيه اي به خصوص دريافت كلسيم، سطح فعاليت هاي فيزيكي و فاكتورهاي ژنتيك در اين پروسه اهميت دارند.
تـأثيـر مگنـت تـراپـي بـر تحريك استخوان سازي و استئوپلاست ها ثابت شده است. ميدان‌هاي مغناطيسي پالسي با تغيير پتانسيل غشاي سلولي باعث تحريك فعاليت آن ها مي‌شود. يكي از عوارض مهم در شكستگي استخوان، جوش نخوردن يا (Non Union) ‌است كه احتمال آن با افزايش سن زياد مي شود.
از موارد ديگر مگنتوتراپي مي توان از كاربرد آن در درمان پوكي استخوان ياد كرد. امواج با فركانس پائين الكترومگنتيك باعث القاء جريان هاي الكتريكي در استخوان شده و تراكم استخوان را افزايش مي دهند. همچنين امواج الكترومگنيك اثرات ثانوي ديگري نيز دارد كه در حفظ ساختار استخوان به طور غير مستقيم نقش عمده اي دارند.

تأثيرات روي مغز
جزئيات دقيق اثر TMSروي مغز هنوز در حال بررسي است. مطالعات فعلي دو نوع تأثير را بر اساس روش تحريك نشان مي دهند:
1.تحريك منفرد يا دو تايي Single or Paired pulse TMS
تحريك در اين روش باعث ديولوريزاسيون و تخليه الكتريكي نورون هاي نئوكورتيكال در زير منطقه تحريك مي شوند كه در صورت استفاده در Primay Motor Cortexمي تواند باعث فعاليت عضلاني به صورت پتانسيل برانگيخته عضلاني (MEP)شود كه با EMGقابل ركورد است. در صورت استفاده روي كورتكس اكسيتيپال (Phosphenes) يا نورهاي فلش مانند توسط بيمار احساس مي شود. در بيشتر مناطق ديگر مغزي بيمار به صورت هوشيار هـيـچ احـسـاسـي نـخـواهـد كرد ولي رفتارهاي وي مي تواند اندكي تغيير كند (مثل زمان پاسخگويي به يك فعاليت.) تغييرات فعاليت مغزي مي توانند با fMRIيا PET ديده شوند. تغييرات ايجاد شده با Single pulse TMSبيشتر از زمان تحريك دوام نمي آورند.
2.rTMS
rTMS باعث تغييراتي مي شود كه بيشتر از زمان تحريك دوام مي آورند. rTMSمي تواند باعث تحريك يا كاهش تحريك پذيري مسيرهاي Corticospinalيا Corticocortinal ‌بر اساس شـدت تـحـريـك، مـحـل Coil و فـركـانـس تـحـريـك شـود. تغييرات سيناپسي به صورت (LTP (Long Term Potentioation و (LTD (Long Term Depression مي تواند ايجاد شود.

استفاده باليني
اســـتـــفـــــاده از TMSو rTMS را مـــــي تـــــوان بـــــه كاربرد‌هاي درماني و تشخيصي تقسيم كرد:

كاربرد هاي تشخيصي

TMS امــــروزه بــــراي انــــدازه گــيـــري فـعـــالـيـــت جـــريــان‌هــاي خــاص مـغــزي در انـســان اسـتـفــاده مـي‌شـود. بـيـشـتـريـن اسـتـفـاده شـايـع انـدازه گيري MEP(ارتـباط كورتكس اوليه مغزي با عضلات) است كه شامل پارامترهايي چون MEP Amplitude، MEP Lateny، Central Motor Conduction Time است و بيشترين استفاده آن در Stroke، ضايعات سـتـون فقرات ، MS و MND( بيماري هاي نرون مـحركه) است. از موارد ديگر اندازه گيري (Short Interval Intracortiocal Inhibition) SICIكــــه جـريـان‌هـاي داخـل كـورتـس را بـررسـي مـي كند است. Plasticity مغز را مي توان با rTMSو تحريك Theta burstاندازه گيري كرد.

‌كاربرد هاي درماني

مطالعات زيادي تأثيرات درماني TMSو rTMS ‌را در حــالات نــرولــوژيـك و روانپـزشكـي نشـان داده‌اند.
از موارد گزارش شده مي توان بيماري هاي زير را نام برد:
‌افـسـردگـي (Depression) شديد و مقاوم به درمان
‌تـوانـبخشي بيماران سكته مغزي Stroke و ضربه مغزي TBI
Pain Management ‌و درد هاي مزمن
‌پاركينسون
‌كاهش درد در Fibromyalgia
‌سر درد ميگرني
صرع (Epilepsy).