«چگونه به حرفهای بچه ها گوش دهیم و با آن ها صحبت کنیم»

بازنگه داشتن پل ارتباطی میان والدین و کودکان فوق العاده مهم است ما از کودکانمان می خواهیم تا افکار و احساسات شان را با ما درمیان بگذارند، تا بتوانیم آنها را درک کنیم و در بحران های زندگی به یاری آنها برخیزیم.

ما زا آن ها می خواهیم به جای آن که واکنش منفی نشان دهند، احساسات خود را به طور مناسبی بیان کنند. از آن ها می خواهیم که به حرف های ما گوش کنند و کاری را که از آن ها می خواهیم انجام دهند.

بچه ها به طور غریزی نمی  دانند که چطور باید افکار و احساساتشان را بیان کنند. همچنین به طور خودکار، آماده گوش دادن به دستورها، و پیروی از آن ها نیستند. آنها باید برای انجام این مسئولیت ها آموزش ببینند و والدین در اغلب مواقع مجبورند روش های ارتباطی خود را بهبود بخشند. حال به نکات زیر توجه کنید:

*به خاطر داشته باشید که همه چیز در صحبت کردن نیست. همه مشکلات رفتاری را را نمی توان با گفت و گو حل کرد، این که شما چه شنونده خوبی هستید، چقدر واضح صحبت می کنید یا به نظر می رسد که کودک چقدر خوب به حرف های شما گوش می دهد مهم نیستند. کودکان باید محدودیت های رفتارشان را آموزش دهند. آن ها بارها و بارها همان چیزها را تکرار می کنند و فقط هربار صدایشان را بلندتر می کنند، ولی این کار بی فایده ست. روش بهتر آن است که با ملایمت حرف بزنید و یک نتیجه حقیقی را دنبال کنید.

*رویه خود را با سن و میزان بلوغ کودک متناسب کنید. اشتباه بزرگی که بسیاری از والدین مرتکب می شوند این است که در مورد شکل، زیاد صحبت می کنند. آنها روش های ارتباطی خود را زودتر از موعد (نسبت به سن کودک) به کار می بندند واز کلماتی استفاده می کنند که کودک معنی آن ها را نمی فهمند. کودکان و نوجوانان به روش های تدبیری بهتر پاسخ می دهند تا جملات سنگین و بی انتها.

به محض آن که ضرورت برقراری ارتباط عمیق با کودک خردسالتان را درک کردید، انتظار پیشرفت سریع را نداشته باشید. سعی کنید تا بالغ شدن فرزند خود، به عمق ارتباطات بیفزایید و از واکنش منفی بکاهید.

وقتی این جابجایی را در روند تربیت فرزندتان اعمال می کنید ممکن است دچار نتایج خوبی شوید. والدین که همیشه سعی کرده اند درتربیت فرزند خردسالشان از توضیح و دلیل استفاده کنند، اغلب به این نتیجه می رسند که با بزرگ تر شدن کودک، نه تنها مشکل حل نمی شود، بلکه بدتر هم می شود. سپس وقتی کودک به مرحله ای از رشد عقلی می رسد که بتواند همچون یک فرد بالغ عمل کند، والدین می کوشند با واکنش های قوی به او آموزش می دهند. اما این کودک بالغ که فقط به توضیح و دلیل عادت کرده است، در برابر محدودیت های جدید، حتی بیشتر از یک نوجوان عادی طغیان می کند.

در مجموع بهتر است در مورد کودکان کم سن و سال، بیشتر از مدیریت و درمورد کودکان بزرگتر از ارتباط استفاده شود. برای مثال اگر به کودک دوساله خود بگویید که بخاری داغ است. نهایتاً ممکن است منظور شما را بفهمد، ولی اگر دستش را عقب بکشید و با صلابت بگویید «نکن!» موجب می شود تا بلافاصله خواسته شما را دریابد.

از سوی دیگر یک نوجوان شانزده ساله که در حال سیگار کشیدن غافلگیر می شود، درست است که باید تنبیه شود، اما این تنبیه بدون یک بحث مفصل در مورد زیان های سیگار بی فایده است.

چگونه به حرفهای کودک گوش کنیم

1-به زبان رفتار گوش دهیم

والدین بزودی در درک زبان بچه ها ماهر می شوند، اما اغلب این نکته را درنمی یابند، که کودکان پس از چیره شدن به زبان گفتار، می کوشند از طریق رفتار با آن ها ارتباط برقرار کنند.

کودکان بزرگتر و نوجوانان به طور شفاهی ارتباط برقرار نمی کنند، و در بیشتر موارد، هنگامی که تحت فشار قرار می گیرند، یا با آنان مخالفت می شود، احساسات خود را بروز می دهند.

وقتی کودک رفتار جدیدی نشان می دهد، ممکن است مربوط به یک مرحله خاص سنی نباشد و قصه گفتن چیزی را به شما داشته باشد. میسیکای شش ساله دائماً تلاش می کرد که کالسکه برادرش را در فروشگاه هل می دهد. او بدون دلیل جیغ می زد، عادتی که از مدتها قبل آن را ترک گفته بود. حقیقت این بود که برادرش 6ماه بیشتر نداشت ولی میسیکا احساس می کرد که کمتر از او مورد توجه به والدینش قرار دارد. میسیکا  می خواست تا رهگذرها از او تعریف کنند ومی خواست که مادرش او را کمی بیشتر دوست بدارد.

برای چندلحظه خود را جای کودک بگذارید، سعی کنید هدف او را از بروز چنین اعمالی کشف کنید. سپس در مورد آن اهداف، با او صحبت کنید.

2-براحساسات برچسب بزنید

ساموئل چهارساله سعی می کند دوقطعه از یک اسباب بازی رابهم بچسباند و چون پس از چندین بار تلاش موفق به انجام این کار نمی شود، عصبانی شده، اسباب بازی را به طرف دیگر اتاق پرتاب میکند. شما می دانید که باید به این رفتار او پاسخی نشان بدهید، ولی چگونه؟ در چنین شرایطی، شما باید به کودک کمک کنید تا راه دیگری برای بیان ناتوانی خود پیدا کند. برای نوباوگانی مانند ساموئل بهترین راه این است که به او کمک کنیم تا براحساساتش برچسب بزند، یعنی به او بگویید که احساس ناتوانی اورا درک می کنید و بگویید که هنگامی که چنین احساسی دارد باید از دیگران کمک بخواهید. به عنوان پی آمد رفتارش اضافه کنید که «اگر چیزی رو پرت کنی، تا دو روز حق بازی کردن با اون رو نداری».

به علاوه می توانید یک پی آمد مثبت را پیشنهاد کنید، مثلاً بگویید: «هروقت لازم داشتی و از من کمک خواستی، من با کمال میل به تو کمک خواهم کرد روشن است که پس از گفتن چنین جمله ای باید با مهربانی و تلاش به او کمک کنید.

یکی از روشهای موثر برای آموزش چگونگی بیان احساسات به کودک، درخت احساس است. تنه و شاخه ها یک درخت بزرگ راروی یک صفحه کاغذ بزرگ بکشید. همان طور که شما و کودک کلماتی را که احساسات را بیان می کنند می شناسید، یک چهره یا یک حالت از آن احساس را بکشید و لغت را زیر آن بنویسید. سپس این نقاشی ها را بریده روی شاخه های درخت بچسبانید. سپس هنگامی که کودک می خواهد احساس خود را بیان کند، بدون معطلی از این درخت استفاده کنید. هنگامی که کودک از کلمات جدید، به طور صحیح استفاده می کند، او را تشویق کنید.

روند آموزش تشخیص و بیان احساسات به یک کودک، به تمرین و تکرارهای بسیاری نیاز دارد ولی شما برای کمک به کودک در تفسیر احساسات، موقعیت های خوبی در اختیار خواهید داشت. با بزرگ تر شدن کودک، می توانیدبه جای برچسب زدن، از روش های مستقیم تری استفاده کنید: «به نظر می رسد که از بیلی دلخوری» یا «انگار از چیزی خسته شده ای فکر می کنی اون چیه؟» با کمی بحث، او ممکن است اطلاعاتی دراختیار شما قرار دهد که وجود حس «حسادت»به بیلی را به طور آشکار نمایان سازد. تشخیص دادن احساسات مهارتی است که به ظرافت نیاز دارد، پس صبور باشید.

برای گوش دادن به حرف های کودک خود وقت بگذارید.

گاهی پیدا کردن یک وقت مناسب برای گوش دادن به حرفهای کودکتان مشکل است، ولی اگر به برقراری یک ارتباط خوب می اندیشید و می خواهید در موقع لزوم پیوندهای ارتباطی خوبی داشته باشید، انجام این کار برای شما ضروری است. این وقت برای کودک هم ضروری است تا شخصاً فرصت صحبت کردن؛ هریک از والدین را پیدا کند (بخصوص در کودکانی که والدین آن ها از هم جدا شده اند و یا ناپدری یا نامادری دارند) با فرا رسیدن دوره بلوغ، آغاز چنین ارتباطی ممکن است قدری سخت باشد. ولی اگر شما این روند را در سنین پایین تر آغاز کنید، مسیر را دردوره بلوغ هموارتر می سازید.

باید به کودکان اجازه داده شود تا رخدادهای روزانه زندگی و احساساتشان را با شما درمیان بگذارند و در بیان جزئیات حوادث اتفاق افتاده، احساس آزادی بیشتر میکنند. یک گفتگوی گرم و صمیمی، ولی بدون تداوم کافی نیست. ارتباط، افزودن به کیفیت، دارا ی بعد کمی نیز می باشد. این یک نکته بسیار مهم است و چیزی است که ما نمی توانیم به اندازه کافی روی آن تأکید کنیم. یک مکالمه طولانی، نمی  تواند جای سالها سکوت را پر کند.

مراحل زیر به شما کمک خواهند کرد تا از نظر کمی و کیفی به یک ارتباط مناسب با کودکتان دست یابید.

*به طور مرتب با آن ها گفتگو کنید. هرروز، وقتی را به این کار اختصاص دهید. حتی اگر این وقت، فقط پنج دقیقه هنگام خوابیدند کودک باشد. مدت زمان صحبت کردن می تواند متغییر باشد. اما جای آن باید دربرنامه روزانه شما مشخص باشد.

*بررسی صحبت کردن قرار بگذارید. وقتی کودک می خواهد با شما صحبت کند یا به طور غیرشفاهی اشاره میکند که چیزی او را آزار می دهد، در اسرع وقت به طور خصوصی با او خلوت کرده،یا برای صحبت کردن با او قرار بگذارید. بخصوص برای کودکان خردسال، بهترین وقت همان موقع است. این گفتگو اغلب فقط چند دقیقه دقت می گیرد و این زمان به کودک اجازه می دهد تا چیزهایی را که گفتن آن ها برای شما مهم است با شما در میان بگذارد.

اگر مجبورید وقت گفتگو را به تأخیر بیندازید. وقت خاصی را مشخص کنید:

«الان وقت مناسبی نیست، چون اینجا خیلی شلوغ، ولی امشب درست بعد از جمع کردن ظرف های شام می توانیم توی اتاقت صحبت کنیم. بعد از تعیین قرار بدقولی نکنید.

*تمام توجهتان را به او جلب کنید. به بقیه افراد خانواده بگویید که مزاحم شما نشوند، به یک جای خلوت و ساکت بروید و طوری عمل کنید که انگار تا ابد می خواهید گوش کنید. همان قدر که برای دوستان خود که برای مشورت نزد شما آمده اند، وقت می گذارید، برای کودکان خود نیز وقت بگذارید.

*سرصحبت را باز کنید. گاهی شروع صحبت برای کودکان مشکل است. پس سرصحبت را با جملاتی نظیر «خب چی شده؟» یا «بگو از چی ناراحتی» باز کنید. ولی هرچه این جملات اختصاصی تر باشند، موثرترند. برای مثال ممکن است بگویید، وقتی امروز از مدرسه اومدی خونه، خیلی ناراحت به نظر می اومدی، می خوای راجع به اون با من حرف بزنی؟ اگر کودک نشان  داد که چیزی در مدرسه اتفاق افتاده است اما او حال نمی خواهد درباره اش صحبت کند، به او القا کنید که: آزاد است و می تواند در فرصت دیگری این کار را انجام دهد.

اگر فرزندتان اغلب با اصرار شما حاضر به صحبت می شود، به آرامی او را مجبور کنید. سعی کنید داستان یا کتابی را که خوانده اید (اعم از تخیلی یا واقعی) و با موقعیت او مناسب است، برایش تعریف کنید گاهی همین که کنارش بنشینید و دستتان رادور گردنش حلقه کنید و در سکوت منتظر صحبت کردنش شوید، بهترین روش است.

*به کودک اجازه صحبت کردن بدهید. وقتی صحبت را آغاز کردید از مهارت های خود استفاده کنید تا مکالمه را زنده نگه دارید. افراد بالغ معمولاً تمایل دارند راه حل هایی پیشنهاد دهند و حتی برای کودکان نطق کنند. در برابر این وسوسه ها مقاومت کنید. فقط گوش کنید! از پرسش ها برای افزایش اعتماد کودک و به حرف کشیدن او استفاده کنید. «بعدش چی شد؟» «اون چی گفت؟» و از جملاتی استفاده کنید که همدردی شما را می رساند «شرط می بندم که خیلی ناراحتت کرد» «اگر کسی با من اینکار رو کرده بود، خیلی عصبانی می شدم» یا حتی با کلمات کوتاهی نظیر «چه بد!» «عجب!» می توان مکالمه را ادامه داد.

سعی کنید حرف های کودک را به خودش برگردانید تا شما را با بخش بیشتری از احساساتش شریک کند. گوش کردن فعال عبارت است از تکرار یا تفسیر آن چه کودک به شما گفته است. اگر کودک می گوید: «بیلی منو کتک زد» شما پاسخ می دهید «کتک زد!» سپس برای برانگیختن احساسات عمیق تر می توانید چنین بگویید «بیلی بهترین دوست توست، مطمئنم که با این کارش تورو حسابی ناراحت کرده!» باوجود این که ممکن است حدستان غلط باشد. حتی یک تفسیر نادرست هم در اغلب موارد در پیشرفت روند ارتباط اثر فزاینده دارد. با پاسخ های کودک پیش بروید و بیشتر یک دوست دانا باشید تا یک پلیس کنجکاو درنظر داشته باشید که شما درحال مشاهده دنیا از دید کودک هستید نه لزوماً واقعیتی که اتفاق افتاده است. از این روش یا هرروش دیگر، زیاد استفاده نکنید. اگر همه جملات کودک را تکرار کنید یا مطالب زیادی از او بپرسید، ممکن است خسته و آزرده خاطر شود.

*بگذارید کودک حس کند که شما از دردودل کردن او خوشحالید. وقتی در مورد مشکلات زندگی اش با شما صحبت می کند، بگذارید حس کند که شما احساس خوبی نسبت به این کار دارید. می توانید به سادگی بگویید، «متشکرم که درباره این موضوع با من صحبت کردی» یا شاید «می دونم که صحبت کردن راجع به این مسأله، چقدر برات سخت بود. خوشحالم که احساس کردی می تونی پیش من بیایی و ناراحتی ات روبه من بگی» یا برای همدردی او را در آغوش بگیرید.

چند نکته در مورد صحبت کردن با کودک نیاز است رعایت شود:

1-مجبورش کنید به چشم هایتان نگاه کند. وقتی که کودک هنگام صحبت کردن به شما نگاه می کند، برای این کار اورا تشویق کنید و بگذارید بداند که از او راضی هستید.

2-آرام ولی محکم صحبت کنید اگر معمولاض هنگامی که کاری از کودکتان می خواهید صدایتان را بلند می کنید، کودک می آموزد تا هنگامی که صدایتان را به حداکثر نرسانده اید، به شما بی توجهی کند. به چشمهای کودک خیره شوید، با آهستگی و بسیار شمرده سخن بگویید.

3-از جملات پرسشی اجتناب کنید. وقتی به کودکتان می گویید «چطور لباسهات روجمع کنی؟» اگر پاسخ دهد حالا نه! »متعجب نشوید. اگر بگویید «می آیی حالا ظرف ها رو تمیز کنیم؟»این فرصت را به او داده اید تا بگوید«نمی آیم» اگر در مورد چیزی که می خواهید کودکتان انجام دهد سئوالی در ذهن ندارید. از جملات قاطع استفاده کنید تا دقیقاً بداند چه کار باید بکند و به علاوه آن را چه موقع، کجا و چگونه انجام دهد.

4-با جملات ساده صحبت کنید ساده و روشن حرف بزنید.

5- احساستان را به کودک بگویید. بدون آنکه به طور مستقیم از کودک انتقاد کنید، به او بگویید که در مورد اعمال و رفتارش چه احساسی دارید.

واژه های کلیدی: چگونه به حرفهای کودک گوش کنیم - چند نکته در مورد صحبت کردن با کودک

گردآوری:سیده فاطمه شوقی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید