یکپارچگی حسی یا sensory integration چیست؟

یکپارچگی حسی به معنی دریافت و پردازش اطلاعات از هفت حس(حرکت ،لمس،فشار،بینایی،شنوایی،چشایی،و بویایی) می باشد

 درمان اس آی از جمله متدهای جدید مورد استفاده در کاردرمانی است که کاربرد موثری در درمان اختلالات طیف اوتیسم بیش فعای و اختلالات یادگیری دارد.

اطلاعات حسی با دقت وبه طور کافی پردازش نمی شود.این به نوبه خود بر کارایی عملکرد مغز تاثیر می گذارد چرا که عملکرد مناسب مغز به یکپارچگی خوب حواس بستگی دارد.بنابراین با ، هماهنگ کردن چشم و دست و کنترل حرکتی و ادراک بصری و فضایی و مسائل تعادلی لمسی و توانایی بصری-حرکتی، و توانایی جهت گیری می توان گروهی از ناتوانیهای نوشتن خواندن،هجی کردن،واختلالات ریاضی را درمان کرد.

اجرای متد si در کاردرمانی دارای ظرافت های بسیاری است که امروزه در درمان مشکلات حس عمقی اوتیسم اختلالات پردازشی و یادگیری بکار میرود

هماهنگی حرکتی ظریف ، مستقیماً مربوط می شود به رشد و تکامل ماهیچه های ریز دست که در انجام تکالیفی نظیر نوشتن ، نخ کردن ، سوار کردن مهره ها و پیچها و قیچی کردن ، به کار برده می شود انجام موفقیت آمیز همه ی این تکالیف موجب موفقیت در تحصیل و درمان اختلالات یادگیری می شود. به نظر می رسد هر چه کودکان در زمینه در یافت و پرداخت محرکهای ورودی ،  کار آمد تر شوند در فهم و درک محیط و در نتیجه دربیان و توصیف خود توانا تر خواهند بود.





CNS دارای مکانیسم خودتنظیمی می باشد و تمایل به ایجاد پاسخ متناسب با محرک حسی دارد.در اختلال تعدیل حسی آنچه که فرد انتظار دریافت آن را دارد از آنچه در عمل دریافت می کند متفاوت است .در سال 1988 این نظریه مطرح شد که طیفی از پاسخ دهی حسی وجود دارد که یک انتهای آن پاسخدهی کم وانتهای دیگرش بیش پاسخ دهی است. حد مطلوب آگاهی و هشیاری در وسط این طیف قرار دارد.

عمده ی فعالیت های افراد در همین حد وسط رخ می دهد ولی بهر حال هر فردی طی روز نوساناتی را نیز دراین طیف تجربه می کند. دراین مدل، اختلال زمانی رخ می دهد که نوسانات فرد بیش از حد، یا عملکرد فرد متمایل به یکی از دوانتها باشد. فردی که عملکردش به سمت انتهای پاسخ دهی کم باشد، ثبت حسی ضعیفی دارد، این فرد نمی تواند به محرکاتی که توجه اکثر مردم را جلب می کند توجه کند و به نظرمی رسد که نیاز به محرک حسی شدیدتری دارد. در نقطه مقابل طیف بیش پاسخ دهی است که فرد دچار تدافع حسی است. این فرد با محرکات حسی معمولی دچار استرس و فشار بیش از حد می گردد

.

روش siدر درمان چه اختلالاتی بکار می رود؟


یکپارچگی حسی یک چارچوب درمانی است که برای ارزیابی و درمان افرادی که دچار اختلال در پردازش حسی هستند به کار می رود.

موسسه توانبخشی ایران با بهره گیری از کاملترین تجهیزات یکپارچگی سی و با تجربه ترین متخصصین اس آی امکان ارزیابی کودکتان را در زمینه های مختلف درمان اوتیسم اختلالات یادگیری مشکلات کودکان دست و پا چلفتی و غیره برای شما والدین گرامی فراهم کرده است با ما تماس بگیرید 66596151


1) مشکلات ثبت حسی Sensory Registration Problems

زمانی که مشکل ثبت حسی وجود داشته باشد معمولا بیش از یک سیستم حسی درگیر است، اما در برخی کودکان ممکن است فقط یک سیستم به طور خاص آسیب دیده باشد .

همچنین کودکانی که دچار مشکلات رشدی شدیدی مثل اتیسم هستند ممکن است در شرایطی دچار نقص ثبت حسی باشند و در شرایط دیگر تدافع حسی نشان دهند به همین دلیل است که گفته می شود درمان SI یک درمان پویا و غیرسازمان یافته است چون نمی توان برنامه ی جلسه درمانی را دقیقا از پیش تعیین کرد و انجام داد. هدف درمانی و چارچوب درمان مشخص است ولی برنامه ی درمانی را درمانگر هر جلسه با توجه به هدف و چارچوب و شرایط کودک تعیین می کند. در واقع در درمان SI هیچ وقت نمی توان گفت ارزیابی تمام شده است، بلکه درمانگر همواره باید در حال ارزیابی شرایط کودک باشد و با توجه به آن درمان را انجام دهد.(

مسائل امنیتی در مورد بچه هایی با مشکلات ثبت حسی اهمیت بسیاری دارد. برای مثال کودکی که حس درد را ثبت نمی کند، این موضوع را یادنگرفته که برخی اعمال منجر به نتایج منفی مثل درد می شود و ممکن است از موقعیت های خطرناک اجتناب نکند. به جای اجتناب از شرایطی که منجر به درد می شود کودک دائم فعالیت های خطرناک انجام می دهد، مثل پریدن از ارتفاع روی سطح سخت یا لمس شی داغ.

مشکل ثبت حسی در توانایی کودک برای معنادادن به فعالیت یا موقعیت اختلال ایجاد می کند، بنابراین کودک انگیزه ای برای شرکت در فعالیت ندارد. به نظر می رسد که فقدان انگیزش درونی در کودکان اتیسم وکم پاسخ دهی شدید، باعث می شود که آنها از سخت ترین کودکان برای درمان بارویکردیکپارچگی حسی باشند. (چون یکی از اصول درمان SI این است که کودک باید به طور فعال در فعالیت شرکت کند.) برای این کودکان کاردرمانی فردی مفید است،اما ممکن است نتایج آن دیر ایجاد شود(Ayers & Tickle 1980). تحقیقات و تجربیات بالینی نشان می دهد که تحریکات وستیبولار، بخصوص خطی و محرکات عمقی، خصوصا فشاروکشش مفاصل، باعث بهبود ثبت حسی در این کودکان می گردد.

( 1979,Slavik,Kitsuwa lowe,Danner,Green,&Ayers1984 Ayers)  

2) رفتارحس طلبی Sensation Seeking Behavior  

برخی کودکان ثبت حسی را انجام می دهند ولی نسبت به محرکات وارده کم پاسخ ده هستند. این کودکان به دنبال تحریکات شدید حسی می باشند. کودکی که نسبت به کودکی که نسبت به تحریکات وستیبولار پاسخ کمی می دهد هنگام استفاده از وسایل تعلیقی کلینیک تحریک درونی زیادی دریافت می کند. کودک تحریکات وستیبولار را ثبت می نماید و از آنها لذت می برد ولی محرک بر سیستم عصبی او به اندازه ی کودکان دیگر تاثیر نمی گذارد به همین دلیل علائم سرگیجه یا واکنش های اتونومیک دیگر را نسبت به محرک حسی ای که برای اکثر همسالان او بیش از حد است، نشان نمی دهد. این حالت، "کم پاسخ دهی" نام دارد. با وجودی که کودک ازنظر حرکتی فعال به نظر می رسد، اما نسبت به تحریکات وستیبولار وارده به اندازه ی کودکان دیگر پاسخ نمی دهد. در شرایط زندگی روزمره این کودکان بی قرار، پرتحرک وهیجان طلب به نظر می رسند.

برخی کودکان به تحریکات حس عمقی بیش از حدی نیاز دارند. این کودکان معمولاً به دنبال مقاومت فعال به عضلات، تحریک لمس عمقی، یا فشار و کشش مفصلی هستند.(برای مثال کوبیدن پاها به جای راه رفتن، افتادن عمدی یا برخورد با اشیاء یا افراد دیگر، یاهل دادن اشیاءبزرگ) آنها ممکن است حرکات پرتابی شدید انجام دهند مثل پرتاب محکم اشیاء. برخی از این کودکان جز با تحریکات عمقی شدید، موقعیت اعضای بدنشان را درک نمی کنند.

رفتارکودکان دچار حس طلبی شدید ممکن است در شرایط اجتماعی نامناسب وتخریبگر باشد. مسائل امنیتی معمولا اهمیت زیادی دارند واین کودکان عمدتا برچسب مشکلات رفتاری و اجتماعی می خورند. چالش موجود برای کاردرمانگرانی که با اینگونه کودکان کار می کنند این است که شرایطی فراهم کنند که آنها بدون اینکه از نظر اجتماعی مخرب یا خطرناک و نامناسب شناخته شوند، سطح بالایی از تحریکات مورد نیازشان را دریافت کنند.

3) بیش پاسخ دهی Over responsiveness

انتهای دیگر طیف تعدیل حسی مشکلات مربوط به بیش پاسخ دهی است که گاهی hyper responsivityیا تدافع حسی خوانده می شود. کودکی که دچار بیش پاسخ دهی است معمولا با محرکات حسی معمولی بیش از حد تحریک می شود ونسبت به آن حالت تدافعی پیدا می کند ،ومعمولا با احساس منفی شدید وفعال شدن سیستم عصبی سمپاتیک همراه است. این شرایط ممکن است در پاسخ به تمام حس ها، یا مختص یک یا چندحس باشد

 

تدافع لمسی در کودکان چیست؟



تدافع لمسی تمایل فرد به پاسخ بیش از حد به محرک حسی است (Ayezs,1964,1972b,1979).این اختلال یکی از معمول ترین مشکلات یکپارچگی حسی است که تعدیل حسی را در برمی گیرد. افرادی که دچار تدافع لمسی هستند، با تحریکات حسی ای که برای افراد دیگر آزاردهنده نیست ناراحت و آزرده

می شوند. خصوصا تحریکات لمس سطحی بسیار آزاردهنده است. محرکات آزاردهنده ی معمول عبارتنداز: پارچه هایی با جنس های خاص، چمن یا شن روی پوست(برهنه)، چسب یا رتگ روی پوست، حس ناشی از مسواک زدن یا شانه کردن مو، ونوعی از ترکیب غذایی. پاسخ های معمول به این محرکات عبارتند از: اضطراب، حواسپرتی،بی قراری، عصبانیت، کج خلقی، ترس و پریشانی . فعالیت های نظافت شخصی معمول مثل لباس پوشیدن،حمام کردن، آرایش کردن و غذا خوردن معمولا دچار مشکل می شوند. فرد ممکن است از فعالیت های کلاس درس مثل نقاشی با انگشت،آّب یاشن بازی، و کاردستی اجتناب نماید. شرایط اجتماعی ای که نیاز به ارتباط نزدیک با افراد دیگر دارد، مثل بازی با کودکان دیگر، ایستادن در صف احساس ناراحتی ایجاد می کند و ممکن است سبب رفتارهای هیجانی تکانشی گردد. بنابراین برنامه های معمول زندگی می تواند برای کودکان دچار تدافع لمسی و نیز والدین آنها ضربه ای شدید باشد. ممکن است معلم و دوستان کودک به اشتباه او را ناسازگار، پرخاشگر یا لجباز بدانند. برای افرادی که دچار تدافع لمسی هستند کنار آمدن با این مساله که افراد دیگر حس ناراحتی آنها را درک نمی کنند و یا از شرایطی که برای آنها رنج آور است لذت می برند، بسیار سخت است. کودکی که دچار این اختلال است ونمی تواند آن را بیان کند یا حتی مشکل را تشخیص نمی دهد، حس اضطراب و ناامیدی طاقت فرسایی دارد، بر رفتار کاری او تاثیر مهمی می گذارد.

کاردرمانگری که با کودک دچار تدافع لمسی کار می کند باید از محرکات حسی ای که برای او ناخوشایند هستند، و نیز محرکاتی که به خوبی تحمل می کند،آگاه باشد. معمولا لمس سطحی آزاردهنده است خصوصاً در مناطق حساس بدن مثل صورت ، شکم ، کف دست وکف پا. معمولاً کودک محرک لمسی ای که توسط خودش ایجادشود را بهتر تحمل می کند تا محرکاتی که توسط دیگران ایجادمی شود. در صورتی که کودک منبع تحریک را نبیند تحریکات آزاردهنده تر خواهند بود. اکثر افرادی که دچار تدافع لمسی هستند با تحریک فشار عمقی احساس راحتی می کنند و در صورتی که روی قسمتی از پوست که تحریک شده فشار عمقی واردشود احساس رهایی از محرک آزاردهنده خواهند داشت. اطلاع از ویژگی های تدافع لمسی به کاردرمانگر کمک می کند تا راهکارهای لازم را به کمک به کودک و افراد دیگری که با او در ارتباط هستند، برای کنار آمدن با شرایط موجود ارائه نماید. برای مثال کاردرمانگر به معلم پیشنهادمی کند که اگر لازم است کودک لمس شود، بهتراست لمس همراه با فشار در برابر دیدگان کودک باشد تا لمس سطحی در پشت کودک.

 

ناامنی جاذبه ای در کودکان چیست؟

 
کودکان مبتلا به اختلال ناامنی جاذبه ای ترس فراگیری در جابجایی و تردد فضاهایی نظیر پله برقی لبه جدول وسایل بازی پارکها و غیره دارند کاردرمانی از طریق درمان یکپارچگی حسی به این کودکان کمک میکند که به ترس خود غلبه کنند و محیط را برای آنان ملموس تر میکند


نا امنی جاذبه ای نوعی از پاسخ بیش از حد به حس وستیبولار خصوصاً حس های ناشی از ارگان های اتولویت که به حرکات خطی در فضا و نیروی کشش جاذبه مربوط

می شود، می باشد(Ayers1979). کودکانی که دچار این مشکل هستند نسبت به جاذبه احساس ناامنی دارند و هنگام انجام فعالیت های حرکتی معمول دچار ترس می شوند. تغییر وضعیت سر در فضا و حرکت به خصوص حرکت به عقب و یا بالا برای این کودکان ناراحت کننده است ترس از ارتفاع، حتی ارتفاع کم از سطح زمین، مشکل شایعی است که با این اختلال مرتبط است .

کودکانی که دچار ناامنی جاذبه ای هستند، معمولاً علائم ترس بیش از حد، اضطراب با اجتناب در برابر پله ها، پله برقی، آسانسور، وسایل بازی متحرک یا مرتفع وسطوح ناهموار یا غیر قابل پیش بینی، نشان می دهند. در برخی از کودکان احساس ناامنی آن قدر زیاد است که فقط یک تغییر کوچک از یک سطح به سطح دیگر مثلا پایین آمدن از لبه ی جدول یا از پیاده رو به زمین چمن، باعث اضطراب بیش از حد یا ترس و وحشت ناگهانی در آنها می گردد.

واکنش های شایع در این کودکان عبارتند از : ترس بیش از حد هنگام حرکت آرام یا هنگامی که انتظار حرکتی را دارند و اجتناب از حرکت نوسانی (کج شدن) سرشان در صفحات مختلف(خصوصاً به سمت عقب)آنها ترجیح می دهند که آرام و با دقت حرکت کنند و از شرکت در بسیاری از فعالیت های حرکتی درشت اجتناب می نمایند. بیشتر این کودکان زمانی که در یک فعالیت حرکتی مثل تاب خوردن شرکت می کند از بلندکردن پاهایشان از روی زمین اجتناب می کنند. این کودکان اغلب علاوه بر بیش پاسخ دهی به تحریکات وستیبولار علائم حس عمقی ضعیف را نیز دارند



بیش پاسخ دهی در کودکان چیست؟



بیش پاسخ دهی در حس های دیگر نیز می تواند تاثیر مهمی در زندگی فرد بگذارد. برای مثال واکنش بیش ازحد به صداها، بوها و طعم ها معمولاً برای کودکانی که حساسیت زیادی دارند مشکل زا است. این نوع مشکلات مثل بیش پاسخ دهی به لمس و حرکت، ممکن است باعث ناراحتی، اجتناب، حواسپرتی و اضطراب گردد. بیشتر مردم صداهای بلندی را که در جشن تولدها، گردشگاه ها، زمین های بازی، جشنواره ها هست را صداهای شادی می دانند اما این صداها برای کودکی که تدافع شنیداری دارد آزاردهنده اند. محیط شلوغ و ریخت وپاش و ناآشنا ممکن است اضطراب زیادی برای کودک دچار تدافع دیداری ایجاد کند. همین طور، تنوع طمع ها و بوها که دربرخی محیط ها وجود دارد ممکن است برای کودکی که دچار بیش پاسخ دهی به این سیستم ها است آزاردهنده باشد



مشکلات تمییز ودرک حسی در کودکان چیست؟

سیستم عصبی محرک حسی وارده را تمییز و سازماندهی میکند و دروندادهایی که باید برای مهارتها استفاده شوند را تعیین میکند.که اشکالات در تمییز حسی به سیستم حسی خاص تمایل دارد، اگرچه خیلی از مواقع بیشتر از یک سیستم بهم ریخته است. اشکال در تمییز حسی دروندادهای حسی خاص در نقایص در کیفیت یا اجرای فعالیتهای مهارتی مرتبط با آن سیستم حسی نمود می یابد. سازماندهی ناکارآمد یا نادرست از انواع اختلالات یکپارچگی حسی است. (برای مثال: دشواری در تمایز یک محرک از محرک دیگر یا دشواری در درک رابطه ی فضایی یا زمانی محرک ها). یک مثال کلاسیک از درگیری سیستم بینایی کودکی است که مبتلا به اختلال یادگیری است و در تشخیصb از d مشکل دارد. کودکی که مشکل تمییز شنیداری دارد، ممکن است نتواند تفاوت بین صدای لغات tall, doll را تشخیص دهد. کودکی که مشکل درک لامسه دارد ممکن است نتواند تفاوت بین بلوک مربع و شش ضلعی را بدون دیدن وبا لمس آن تشخیص دهد.

برخی از کودکانی که مشکلات درکی دارند، مشکل تعدیل حسی ندارند. در حالیکه مشکلات درکی اغلب همراه مشکلات تعدیل حسی وجود دارند. این بدین معناست که این دو نوع مشکل به هم مرتبط اند. کودکی که اغلب محرک ها را ثبت نمی کند، احتمالاً به دلیل فقدان تجربه ی تعامل با اطلاعات حسی در مهارت های درکی دچار مشکل خواهد بود. برعکس، کودکی که تدافع حسی دارد ممکن است انرژی زیادی برای اجتناب از محرک حسی خاصی صرف کند. واکنش های تدافعی توجه به خصوصیات جزئی محرک را دشوار می سازد و در نتیجه مانع درک می گردد. مشکلات تمییز یا درک ممکن است در هر یک از سیستم های حسی رخ دهد. این مشکلات توسط تست استاندارد به خوبی تشخیص داده می شوند، بجز مورد حس عمقی که اندازه گیری آن به روش استاندارد مشکل است . به نظر می رسد که اختلال در انجام مهارتهای وضعیتی ناشی از نقص در تممیزحسی دروندادهای تعادلی و عمقی باشد. رشد تون عضلانی، توانایی گرفتن و حفظ وضعیت بدنی بر خلاف جاذبه در Prone یا Flexion، بکارگیری واکنشهای تعادلی، مکانیسمهای وضعیتی مهم برای حرکت مهارتمندانه است. این مکانیسمهای وضعیتی ثبات مکانیکی بدن را جهت انجام اعمال هماهنگ و مهارتمندانه فراهم می نماید. مشکلات تمییز و درک لامسه

ضعف درک لامسه از مشکلات شایع در یکپارچگی حسی است. کودکانی که دچار این اختلال هستند در تفسیر محرکات لمسی به طور دقیق وموثر ناتوانند. برای مثال، اگر شی ای برپشت آنها کشیده شود، در تشخیص محل دقیق آن مشکل دارند و یا نمی توانند با استفاده از استرگنوز شی ای را که نمی بیند دستکاری کنند. اختلال در درک لامسه سبب نقص مهارت های حرکتی ریز می گردد، بخصوص اگر همزمان تدافع لمسی هم وجود داشته باشد(case smith 1991).

سیستم لامسه مدالیته ی مهمی برای یادگرفتن در دوران نوازدی است. اکتشافات لمسی با استفاده از دست و دهان اهمیت ویژه ای دارند.اگر درک حس لامسه مبهم و ناکارآمد باشد، کودک نمی تواند خصوصیات متفاوت اشیاء و سطوح را بیاموزد و رشد مهارت دستکاری اشیاء که برای فعالیت هایی مثل وصل کردن قطعات اسباب بازی ها، بستن دکمه یا گیره، بافتن موها یا تیله بازی لازم است، دچار اشکال خواهدشد. درک ناکافی از محرک لامسه همچنین فیدبک لازم برای هدایت دقیق فعالیت های حرکتی مثل نوشتن با مداد، استفاده از قاشق یا نگه داشتن کاغذ با یک دست هنگام قیچی کردن با دست دیگر، را دچار مشکل می کند. درک لامسه با درک بینایی مرتبط است . بنابراین وجود مشکل همزمان در دو حیطه بسیار شایع است و اینکه این کودکان همزمان مشکل هماهنگی چشم و دست دارند عجیب و دور از ذهن نیست. یکی از یافته های قابل توجه در مطالعات در زمینه ی تست های یکپارچگی حسی، ارتباط بین درک لامسه و برنامه ریزی حرکتی است که در مطالعات مختلف تکرارشده است.

Ayers1965,1966,1971,1972b,1977, Ayers,Mallour,1987&wendler,Malligan1998)

این یافته ها سبب شد که آیرز این فرضیه را مطرح کند که درک لامسه نقش مهمی در توانایی برنامه ریزی اعمال دارد. او این مساله را مطرح کرد که سیستم لامسه مسئول رشد Body scheme است که زیربنای مهمی برای برنامه ریزی حرکتی (praxis) است. معمولا درک لامسه به حدی اتوماتیک انجام می شود که زمانی که دچارنقص گردد، انرژی زیادی برای جایگزینی راهکارهای جبرانی صرف می شود. مثل کودکی که نمی تواند دستکاری دقیق لازم برای بستن دکمه بدون نگاه کردن به آن را انجام دهد. از آنجایی که کودک نیاز به هدایت بینایی جبرانی دارد. فعالیت بستن دکمه که معمولا به سرعت و اتوماتیک انجام می شود به فعالیتی خسته کننده و ناامید کننده تبدیل می شود. وجوب استفاده از این گونه راهکارهای جبرانی در طول روز باعث می شود کودک نتواند به اجزاء پیچیده تر مفهومی و اجتماعی وظایف و موقعیت ها توجه کند



مشکلات حس عمقی در کودکان چیست؟



نوع دیگری از مشکلات درکی حس عمقی است که از عضلات و مفاصل برآمده و مغز را از موقعیت اعضای بدن اگاه می نماید. کودکانی که اطلاعات موثقی در مورد وضعیت بدن دریافت نمی کنند، معمولا ناشی(clumsy)، حواسپرت و دست وپاچلفتی به نظر می رسند. این کودکان هم مانند بچه هایی که درک لامسه ی ضعیفی دارند باید به اشارات بینایی یا دیگر راهکارهای شناختی (مثل دستورات کلامی) اتکا کنند تا بتوانند بخش های ساده ی کار مثل نشستن روی صندلی یا استفاده ی صحیح از چنگال را انجام دهند. از ویژگی های دیگر کودکان دچار حس عمقی ضعیف به کار بردن نیروی خیلی کم یا خیلی زیاد در فعالیت های مثل نوشتن ، دست زدن، راه رفتن یا تایپ کردن است. شکستن اسباب بازی ها، برخورد به افراد و برداشت غلط از حریم شخصی انواع دیگر مشکلات ناشی از حس عمقی ضعیف هستند که تاثیر عمیقی بر تعاملات اجتماعی می گذارند. بیشتر بچه هایی که مشکلات حس عمقی دارند به دنبال فراهم کردن تحریکاتی مثل فشار سخت بر روی پوست یا فشار و کشش مفصلی هستند این رفتارهای حس طلبانه ممکن است تلاشی برای کسب فیدبک بیشتر در مورد موقعیت بدن باشد و یا ممکن است نشاندهنده ی کم پاسخ دهی همزمان به حس های لامسه و عمقی باشد بهرحال اگر این رفتارها به روش غیر جامعه پسند و یا در زمان نامناسب رخ می دهد مثل تکیه دادن به کودک دیگر هنگام بازی های چرخشی (مثل عمو زنجیرباف) یا آویزان شدن از در، در مدرسه، ممکن است به غلط رفتار کودک خودسرانه و مخرب تعبیر شود



مشکلات درک بینایی در کودکان چیست؟

درک بینایی فاکتور مهمی در عملکرد موثر برای بسیاری از بازیهای ساختاری و حرکات ظریف می باشد. مشکلات درک بینایی عمدتا در کودکان متبلا به اختلالات یکپارچگی حسی، دیده می شود به خصوص زمانی که درک لامسه ی ضعیف یا دیس پراکسی نیز وجود داشته باشد.

Ayers1965,1989, Ayers ,Mailloux, &wendler1987))  

(Handerson,pehoski,Murray (2002 به ارتباطات گسترده بین توانایی های بینایی-فضایی و عملکردهایی مثل مشت کردن دست، تعادل، جابجایی، ساختن و شناخت اشاره نمودند. این نویسندگان معتقدند کسب نمرات پائین در تست درک بینایی ممکن است به دلایل مختلفی باشد و در بعضی موارد ممکن است نشان دهنده ی مشکلی باشد که درمانگر آن را نشانه ی اختلال یکپارچگی حسی نداند. رویکرد درمانی کلاسیک یکپارچگی حسی، برای این کودکان مناسب نیست و درمانگر ممکن است رویکرد درمانی دیگری انتخاب کند مثل تمرین درک بینایی، استفاده از راهکارهای جبرانی یا تمرین مهارت در حرفه ای خاص.